بشر پيوسته در زندگى خويش در جستجوى يافتن الگوها و نمونههاى كمال يافتهاى است كه پلههاى ترقى رادر جنبههاى مختلف ظاهرى و معنوى طى كردهاند تا او نيز با تأسى به شيوههاى زندگى و نوع عملكرد آنهابتواند به كمال مطلوبش نايل آيد. در كتاب انسانساز قرآن كريم، آياتى به چشم مىخورد كه ويژگىها و اوصافانسانهاى نمونه را به اجتماع بشرى معرفى مىكند و در واقع، به مدح و ستايش صاحبان آن ويژگىهامىپردازد؛ انسانهايى مزين به اوصاف تعقل و تفكر، صبر و استقامت، حيا و عفت، ايمان و معنويت، اخلاصو صداقت، پاكدامنى و طهارت، و... .
در اين كتاب آسمانى، زنان در پيشگاه الهى همچون مردان براى وصول به مقامات معنوى در شرايط يكسانهستند و از آن نظر كه انساناند، مورد خطاب قرآن مىباشند و هرگز اختلاف در جسم و جنسيت و تفاوت درمسئوليتهاى اجتماعى، نمىتواند دليل بر تفاوت در انسانيت آنان باشد.
يگانه معيارى كه قرآن مجيد ملاك فضيلت انسان اعم از زن و مرد معرفى مىنمايد، »ايمان و عمل صالح«است كه به دنبال خود »حيات طيبه« را كه موجب تحقق مدينه فاضله و جامعهاى عارى از گناه و هواپرستى، وظلم و طغيان و استكبار است، به ارمغان مىآورد. و در اين معيار، فرقى بين ثروتمند و فقير، كوچك و بزرگ،باسواد و بىسواد، و زن و مرد نمىگذارد: »من عمل صالحاً من ذكر او انثى و هو مؤمن فلنحيينه حيوة طيّبة ولنجزينهم اجرهم باحسن ما كانوا يعملون«؛(1) »هر كس كار شايستهاى انجام دهد، خواه مرد باشد يا زن، درحالى كه ايمان دارد، او را به حياتى پاك زنده مىداريم و پاداش آنها را به بهتر از اعمالى كه انجام مىدادند،خواهيم داد.«
به همين جهت، زنان نمونه قرآنى، نه فقط الگو براى زنان كمالجو، بلكه الگو و اسوه براى همه مؤمنانهستند؛ چنانكه در سوره تحريم، آسيه همسر فرعون و مريم مادر مسيحعليه السلام دو نمونه خوب براى مردم مؤمن بهشمار آمدهاند: »و ضرب الله مثلاً للذين آمنوا امرأت فرعون... و مريم ابنت عمران...«؛(2) »و خداوند براىمؤمنان به زن فرعون و مريم دختر عمران مثال زده است.«
به طور كلى، در قرآن كريم از زنانى چون حواعليها السلام، ساره و هاجر همسران ابراهيمعليه السلام، دختران شعيبعليه السلام،همسر زكرياعليه السلام، مادر مريمعليها السلام، بلقيس، همسر ايوبعليه السلام، مادر و خواهر موسىعليه السلام، آسيه همسر فرعون،حضرت مريمعليها السلام، حضرت خديجهعليها السلام، و فاطمه زهراعليها السلام به نيكويى ياد شده است كه از بعضى به طور صريح وبعضى به طور غير صريح سخن رفته است. اما آنچه در اين مقاله مورد نظر است، گذرى است به اوصاف واعمال نيك برخى از اين زنان كه صراحتاً به عنوان نمونه مطرح شده و يا مورد تمجيد خداوند قرار گرفتهاند؛زنانى كه با ايمان و عمل صالح خويش، چون ستارگانى پر فروغ، زينتبخش آسمان تاريخ انسان گشتهاند.
آسيه دختر مزاحم با اينكه در حريم كفر به سر مىبرد و همسر فرعونى بود كه دعوى »انا ربكم الاعلى«(3)داشت، اما نور ايمان در قلبش تلألؤ يافت و بنابر قولى، آن گاه كه معجزه عصاى حضرت موسىعليه السلام و پيروزى اورا بر ساحران فرعون ديد، ايمان آورد و چون ايمانش براى فرعون آشكار شد و همسر ظلم پيشهاش او را ازچنين ايمانى بر حذر داشت، امتناع كرد و بر عقيدهاش پافشارى نمود تا اينكه به دستور فرعون، دست و پاى اورا در ميان آفتاب به ميخ كشيدند و سنگ بزرگى را بر روى سينه او گذاشتند. و او در آن شرايط سخت وطاقتفرسا كه به استقبال مرگ مىرفت، تنها با خداى خود به راز و نياز پرداخت و قرب پروردگار و بىزارى ازدشمنان الهى را درخواست نمود:(4)
»و ضرب الله مثلاً للذين آمنوا امرأت فرعون اذ قالت رب ابن لى عندك بيتا فى الجنة و نجنى من فرعون وعمله و نجنى من القوم الظالمين«؛(5) »و خداوند براى كسانى كه ايمان آوردند، به همسر فرعون مثل زده است،در آن هنگام كه گفت: پروردگارا! خانهاى براى من نزد خودت در بهشت بساز و مرا از فرعون و كار او نجات ده ومرا از گروه ستمگران رهايى بخش!«
بدين ترتيب، حضرت آسيه با دعايى كه در واپسين لحظات عمرش بيان كرد، به همه مؤمنان راستين درساستقامت در راه حقطلبى و وارستگى از تمامى تمتعات و لذات ناپايدار دنيايى داده است؛ چراكه با وجودامكانات خوب زندگى پر از ناز و نعمت در قصر فرعون، به قرب الهى دل بست و به غيب ايمان آورد و در برابرچنين ايمانى تا مرز شهادت ايستادگى نمود. و اينگونه شايسته جايگاه رفيع بهشت و نعمت عظيم پروردگارگشت و به بيان رسول اكرمصلى الله عليه وآله در زمره با فضيلتترين زنان بهشتى قرار گرفت؛ آنجا كه فرمود: »برترين زنان اهلبهشت، چهار نفرند: خديجه دختر خويلد، فاطمه دختر محمدصلى الله عليه وآله، مريم دختر عمران و آسيه دختر مزاحمهمسر فرعون.«(6)
مريم عذراءعليها السلام مادر حضرت مسيحعليه السلام، ديگر بانويى است كه در قرآن كريم براى مؤمنان به عنوان الگو ونمونه در ايمان، صداقت، پاكدامنى و عبوديت معرفى شده است. پدرش »عمران« از پيامبران الهى و از نسلابراهيم خليلعليه السلام بود(7) كه پيش از تولد مريمعليها السلام از دنيا رحلت نمود و مادرش »حنّه« زنى مؤمن و پاكدامن بودكه داستان نذر و نياز و دعاى خالصانهاش در آيات 35 و 36 سوره آل عمران، نشانگر ايمان و اعتقاد راستين اومىباشد.
حضرت مريمعليها السلام در كانون چنين خانوادهاى كه سرشار از معنويت و ايمان بود، مراتب رشد و تعالى را بهبيان »و انبتها نباتاً حسناً«؛(8) »و به طرز شايستهاى ]خداوند نهال وجود [او را رويانيد.« طى نمود و تحتسرپرستى زكرياى نبىعليه السلام به مقام اصطفاء و طهارت دست يافت: »و اذ قالت الملائكة يا مريم ان الله اصطفاك وطهرك واصطفاك على نساء العالمين«؛(9) »و ]به ياد آوريد[ هنگامى را كه فرشتگان گفتند: اى مريم! خداوند تو رابرگزيده و پاك ساخته و بر تمام زنان جهان، برترى داده است.«
اگر چه »اصطفاء« از ماده »صفو« به معناى برگزيدن صاف و خالص هر چيز است،(10) اما همچنان كه علامهطباطبايى فرموده، اصطفاء اول به معنى تقبل عبادت خداى تعالى از سوى مريمعليها السلام و تسليم او در برابر اينخطاب است: »يا مريم اقنتى لربك و اسجدى و اركعى مع الراكعين«؛(11) »]فرشتگان گفتند:[ اى مريم! براىپروردگار خود خضوع كن و سجده به جا آور و با ركوع كنندگان ركوع كن!« و اصطفاى دوم به معنى تقدم و برترىآن جناب بر ساير زنان مىباشد.(12)
البته ناگفته نماند كه فضل و برترى مريم عذراءعليها السلام بر زنان دنيا با آنچه در حق سيده زنان عالم، فاطمهزهراعليها السلام بيان شده، منافات ندارد؛ زيرا به فرموده رسول اكرمصلى الله عليه وآله، حضرت مريمعليها السلام سرور بانوان عالم در زمانخود بود، در حالى كه حضرت فاطمهعليها السلام سرور زنان جهان در همه زمانهاست: »اما مريم كانت سيدة نساءزمانها، اما فاطمة فهى سيدة نساء العالمين من الاولين و الاخرين.«(13)
ايمان، اخلاص و عبوديت مريمعليها السلام به گونهاى بود كه در عنفوان جوانى در محراب عبادت پر شور و حالخويش از طعام روحبخش بهشتى برخوردار گرديد و آن چنان اين شايستگى مريمعليها السلام در وجود مربى و كفيلالهىاش، زكرياى نبىعليه السلام تأثير گذاشت كه قلب آن پيامبر، سرشار از اميد گشت و در آرزوى داشتن فرزندى بإے؛تذتقوا و طهارت پيشه همچون مريمعليها السلام در محضر ربوبى دست به دعا برداشته، در فصل پيرى فرزندى پاكيزه وشايسته از خداوند درخواست نمود.(14)
بنابراين، اگر قرآن كريم در آيهاى از مريمعليها السلام و فرزندش عيسىعليه السلام به عنوان آيه و نشانه عظمت و قدرتپروردگار ياد مىكند كه »و جعلنا ابن مريم و امه آية«؛(15) بدان جهت است كه آن صديقه با حفظ طهارت وپاكدامنى، و ايمان و صداقت قلبى، بدون داشتن همسر، به نفخه روح الهى صاحب فرزندى شد كه از پيامبراناولواالعزم گرديد؛ چنان كه مىفرمايد:
»و مريم ابنت عمران التى احصنت فرجها فنفخنا فيه من روحنا و صدقت بكلمات ربها و كتبه و كانت منالقانتين«؛(16) »و همچنين ]خداوند براى مؤمنان[ به مريم دختر عمران ]مثال زده[ كه دامان خود را پاكنگهداشت و ما از روح خود در او دميديم. او كلمات پروردگار و كتابهايش را تصديق كرد و از مطيعان فرمان خدابود.«
آنچه در حكايت آدم و حوّاعليهما السلام جلوهاى ويژه دارد و مىتواند براى همه مؤمنان درسآموز باشد، ادب توبه وانابه حواعليها السلام به همراه همسرش آدمعليه السلام است. آنان بر خلاف ابليس كه با سرپيچى از فرمان الهى بر آدمعليه السلامسجده نكرد و سپس خطايش را با بيان »فبما اغويتنى«(17) به خداوند نسبت داد، در نهايت تضرع و التماس،خطايشان را در چشيدن از شجره ممنوعه، متوجه خود دانستند و ظلم به نفس برشمردند: »قالا ربنا ظلمناانفسنا«(18) و نيز نگفتند: پروردگارا! ما را ببخشاى! بلكه عرضه داشتند: اگر ما را نيامرزى و رحمت خود را شاملحال ما نكنى، پيوسته از زيانكاران خواهيم بود: »و ان لم تغفر لنا و ترحمنا لنكونن من الخاسرين«.(19)
مادر حضرت موسىعليها السلام كه به تصريح قرآن كريم، مورد وحى الهى )الهام( قرار گرفته و بر ايمان و آرامش قلبىاو به امداد ربوبى تأكيد شده، يكى از زنان نمونه قرآنى است كه مىتواند الگوى اطاعت و تسليم در برابر فرمانالهى باشد.
آن گاه كه حكومت فرعونى به دنبال خواب فرعون و احساس خطر او از سوى بنى اسرائيل، برنامهگستردهاى را براى كشتن نوزادان پسر از بنى اسراعيل به اجرا گذاشته و حتى به قابلهها نيز دستور مراقبت از زنانباردار را داده و در نتيجه، هزاران نوزاد را قربانى كرده بود(20)، حضرت موسىعليه السلام پا به عرصه هستى نهاد و با تولدخويش، دنيايى از دلشوره و نگرانى را در وجود مادر افكند، اما در اين هنگام، يك الهام غيبى، آرامش و اطمينانقلبى را به او باز گرداند؛ الهامى كه مشتمل بود بر:
1. نوزادت را شير ده: »ان ارضعيه« و چون بر جان او ترسيدى، وى را در دريا )نيل( بيفكن: »فاذا خفتعليه فالقيه فى اليم«؛ 2. ترس به دل راه مده و غمگين مباش: »و لا تخافى و لا تحزنى«؛ 3. ما طفل را به تو بازمىگردانيم: »انا رادّوه اليك« و او را از رسولان و پيامبران قرار مىدهيم: »و جاعلوه من المرسلين«.(21)
البته اين به مشيت الهى بود كه مادر بر خلاف غريزه و عاطفه مادرى، دل به فرمان خداوند دهد و تسليمخواست و اراده پروردگار شود كه »ان كادت لتبدى به لولا ربطنا على قلبها لتكون من المؤمنين«؛(22) »اگر قلب اورا به وسيله ايمان و اميد محكم نكرده بوديم، نزديك بود مطلب را افشا كند.«
و اين گونه در پرتو ايمان و اطاعت مادر، حضرت موسىعليه السلام جان سالم به در برد و به تقدير الهى زمينه رشد ونمو او در كاخ فرعون فراهم آمد، در حالى كه به فرموده امام باقرعليه السلام، پس از سه روز خداوند نوزاد را به آغوشمادرش باز گرداند(23) تا به عنوان دايه طفل، او را مراقبت كند و شير دهد.
بلقيس، نمونه قرآنى زنانى است كه با تدبير هوشمندانه و ژرفانديشى، پيروى از آيين حق را انتخابمىكنند و زمينه هدايت و سعادت ملتى را فراهم مىسازند.
وى ملكه سرزمين سبأ )يمن( بود و بر قومى مشرك و خورشيد پرست حكمرانى مىكرد، كه با تهديد پادشاهبنى اسرائيل، حضرت سليمانعليه السلام، رو به رو شد و حكومت و مملكت خويش را در خطر ديد. از اين رو، بااشراف و بزرگان دربار خويش به مشورت نشست و از آنان نظرخواهى نمود. »اشراف گفتند: ما داراى نيروىكافى و قدرت جنگى فراوان هستيم، ولى تصميم نهايى با توست، بنگر كه چه دستورى مىدهى.«(24) با اينوجود، بلقيس جنگ را به صلاح نديد و بسيار حسابگرانه عمل كرد و گفت: »هديه گرانبهايى براى آنانمىفرستم تا ببينم فرستادگان من چه خبر مىآورند.«(25)
برخورد زاهدانه حضرت سليمانعليه السلام با فرستادگان بلقيس و تهديد دوباره به لشكركشى و جنگ در صورتعدم تسليم آنها در برابر حق، فطرت سليم بلقيس را از خواب غفلت بيدار نمود و وى رنج سفر را بر خود هموارساخت و به ديدار سليمان شتافت و هر چند در بارگاه آن حضرت، معجزه ظهور تخت سلطنتش را )كه پيش ازآن در سرزمين سبأ بود( به عيان ديد، اما نشان داد كه نياز به ديدن چنين معجزاتى ندارد و از روى آگاهى وشناخت، تسليم آيين حق شده است كه بيان نمود: »اوتينا العلم من قبلها و كنا مسلمين«؛(26) »ما پيش از اين همآگاه بوديم و اسلام آورده بوديم.« و همچنين در پيشگاه الهى عرضه داشت: »پروردگارا! من به خود ستم كردم و]اينك[ به همراه سليمان براى خداوندى كه پروردگار عالميان است، اسلام آوردم.«(27)
و بدين ترتيب، بلقيس با حسن تدبير و رفتار هوشمندانه توانست ضمن نجات مملكتش از خطر جنگ وخونريزى با زندگى تاريك و آميخته به شرك گذشته خود وداع گويد و حياتش را مملو از نور ايمان و يقين سازد ودر پرتو هدايتگرى حضرت سليمانعليه السلام در طريق حق به سوى سعادت و بهروزى گام بردارد.
در جريان هجرت حضرت موسىعليه السلام از مصر به سوى شهر مدين در ايام جوانى، قرآن كريم از دو دخترىسخن مىگويد كه به خاطر سالخوردگى پدر پيرشان مجبور بودند خودشان گوسفندان را از آب چاه مدينسيراب نمايند؛ اما تا زمانى كه مردم در كنار چاه در حال آب دادن به چارپايانشان بودند، به سبب حيا و عفتى كهدر وجودشان قرار داشت، در گوشهاى به انتظار مىماندند؛ چنان كه وقتى موسىعليه السلام به نزد آنان رفت و علتدورى گزيدن ايشان را جويا شد، در جواب گفتند: »لا نسقى حتى يصدر الرعاء«؛(28) »ما گوسفندان خود راسيراب نمىكنيم تا چوپانان همگى ]حيوانات خود را آب دهند و[ خارج شوند.«
آن گاه حضرت موسىعليه السلام با روحيه جوانمردى با آنكه خسته و گرسنه از سفر طولانىاش بود، به پيش رفته واز چاه آب كشيده، گوسفندان آن دو را سيراب نمود و سپس به زير سايه ديوارى پناه برد. آن دو دختر با ايمان وعفيف كه در حريم پاك و بهشتى پدرى چون شعيب نبىعليه السلام پرورش يافته بودند، به خانه برگشته، ماجرا را براىپدر تعريف كردند و به توصيه حضرت شعيبعليه السلام يكى از دختران به نزد موسىعليه السلام بازگشت تا دعوت پدر رابراى ديدار و گرفتن مزد سيراب كردن گوسفندان ابلاغ نمايد.
در اين صحنه نيز قرآن كريم به صفت حياى آن بانو تأكيد مىورزد و مىفرمايد: »فجاءته احداهما تمشىعلى استحياء«؛(29) »ناگهان يكى از آن دو ]دختر[ به سراغ او آمد، در حالى كه با نهايت حيا گام برمىداشت.« واين به فرموده رسول اكرمصلى الله عليه وآله همان دختر بزرگتر، يعنى صفورا بود كه بعدها به همسرى حضرت موسىعليه السلام درآمد.(30) بنابراين، صفورا و خواهرش از بهترين نمونهها و الگوهاى قرآنى در زمينه حيا و عفت هستند كهبهرهمندى ايشان از اين صفت، نشان دهنده ايمان عميق آنان مىباشد؛ چرا كه به بيان امام صادقعليه السلام كسى كهفاقد حيا باشد، از داشتن نعمت ايمان بىنصيب است: »لا ايمان لمن لا حياء له.«(31)
سخن آخر اينكه هر يك از نمونههاى با فضيلت قرآنى، نمونه براى همه انسانهاى تشنه كمال اعم از زن و مردمىباشند و اين دو نوع، از لحاظ نيل به مقامات عاليه انسانى يكساناند. از اين رو، اگر در كتاب آسمانى مامسلمانان، پيامبر خاتمصلى الله عليه وآله(32) و همچنين ابراهيم خليلعليه السلام به همراه يارانش(33) به عنوان اسوه و الگو براى كسانىمطرحاند كه اميد به رحمت خدا و روز رستاخيز دارند، از آسيه همسر فرعون و مريم دختر عمرانعليها السلام نيزصراحتاً به عنوان نمونه براى مردم مؤمن ياد شده و زنان نمونه ديگرى نيز مورد ستايش و تمجيد قرآن قرارگرفتهاند كه همگى در دو ويژگى »ايمان و عمل صالح« با هم مشترك هستند و مىتوانند الگو و اسوه براىهمگان باشند و اين خود نشان از توجه خاص دين اسلام به مقام و منزلت زن و نقش ويژه وى در اجتماع بشرىو در طريق فلاح و رستگارى دارد.
1) نحل / 97.
2) تحريم / 11 و 12.
3) نازعات / 24.
4) ر. ك: مجمع البيان، ج 5، ص 317.
5) تحريم / 11.
6) بحارالانوار، ج 8، ص 178، ح 133.
7) تحف العقول، ص 404.
8) آل عمران / 37.
9) همان / 42.
10) لسان العرب، ج 14، ص 462.
11) آل عمران / 43.
12) الميزان، ج 3، ص 204.
13) تفسير نور الثقلين، ج 1، ص 36.
14) آل عمران / 38.
15) مؤمنون / 50.
16) تحريم / 12.
17) اعراف / 16.
18) همان / 23.
19) همان.
20) ر. ك: تفسير نمونه، ج 16، صص 30 - 15.
21) همان / 7.
22) همان / 10.
23) تفسير قمى، ج 2، ص 135.
24) نمل / 33.
25) همان / 35.
26) همان / 42.
27) همان / 44.
28) قصص / 23.
29) همان / 25.
30) ر. ك: بحارالانوار، ج 43، ص 32.
31) وسائل الشيعه، ج 12، ص 166.
32) احزاب / 21.
33) ممتحنه / 4 و 6.